۱۳۸۷ مهر ۱۹, جمعه

باز زندگی با همه ی پوچیش اومده وایستاده جلوم ، زل زده تو چشمام...
محکم گلومو فشار می ده !
منم جلوش می ایستم ... محکم .... خونسرد...
راست زل می زنم تو چشاش ...
من زندگی می کنم ...
با زشتی ها می جنگم ، هر جا که باشم ...
امروزبرای اتاق خالیم گل می خرم ...
امروز می دوم ...
امروز هستم ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر